فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالع بین، فال گو
فال بین، آنکه به وسیلۀ رمل و کتاب، طالع مردم را می بیند و بخت و اقبال و سرنوشت کسی را پیشگویی می کند، آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه و چیزهای دیگر حوادث را پیش گویی می کند، طالِع بین، فال گو
آلودن و اندودن به موم، طرح ریزی نقشها بر روی موم، به این ترتیب که سرتاسر ظرف یا زمینۀ کار را موم می گیرند و جای نقشها را خالی می گذارند آنگاه با رنگهای لعابی آن را می آلایند و حرارت می دهند
آلودن و اندودن به موم، طرح ریزی نقشها بر روی موم، به این ترتیب که سرتاسر ظرف یا زمینۀ کار را موم می گیرند و جای نقشها را خالی می گذارند آنگاه با رنگهای لعابی آن را می آلایند و حرارت می دهند
ریاست و حکومت. (ناظم الاطباء). کشورستانی. کشورگشایی: چون... به بلاد عراق آمد (ملکشاه) خصمی چون قاورد عمش از کرمان با لشکری گران و عدت و آلت فراوان به قصد ملک گیری روی به عراق نهاد. (سلجوقنامۀ ظهیری ص 30). رجوع به ملک گیر شود
ریاست و حکومت. (ناظم الاطباء). کشورستانی. کشورگشایی: چون... به بلاد عراق آمد (ملکشاه) خصمی چون قاورد عمش از کرمان با لشکری گران و عدت و آلت فراوان به قصد ملک گیری روی به عراق نهاد. (سلجوقنامۀ ظهیری ص 30). رجوع به ملک گیر شود
شغل و عمل ماهی گیر، دامیاری، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - تور ماهی گیری، دامی است مشبک که ماهیگیران بدان ماهی شکار کنند، - قایق ماهی گیری، قایقی که ماهی گیران درآن نشینند و در دریا صید ماهی کنند، - قلاب ماهی گیری، آهنی باریک و خمیده و نوک تیز بشکل پیکان که به ریسمانی پیوندند و انتهای ریسمان را به میله یا چوبی بلند و نازک متصل سازند و بر نوک قلاب طعمه ای از حشرات یا جز آنها آویزند و در آب اندازند صید ماهی را، و رجوع به قلاب شود
شغل و عمل ماهی گیر، دامیاری، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، - تور ماهی گیری، دامی است مشبک که ماهیگیران بدان ماهی شکار کنند، - قایق ماهی گیری، قایقی که ماهی گیران درآن نشینند و در دریا صید ماهی کنند، - قلاب ماهی گیری، آهنی باریک و خمیده و نوک تیز بشکل پیکان که به ریسمانی پیوندند و انتهای ریسمان را به میله یا چوبی بلند و نازک متصل سازند و بر نوک قلاب طعمه ای از حشرات یا جز آنها آویزند و در آب اندازند صید ماهی را، و رجوع به قلاب شود
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان سقز که در 52 هزارگزی شمال خاور سقز بر کنار رود خانه پای قلعه واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 150 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)، قسمت بالایین جامه که از کمر ببالا را پوشد، (یادداشت مؤلف)، آن جزء از جامه که بالاتنه را پوشد در جامه های دراز، مقابل پائین تنه و دامن دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و یک هزار و پانصدگزی جنوب باختری گوش بران واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 140 تن سکنه، آب آنجا از زه آب رود خانه محلی تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان سقز که در 52 هزارگزی شمال خاور سقز بر کنار رود خانه پای قلعه واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 150 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)، قسمت بالایین جامه که از کمر ببالا را پوشد، (یادداشت مؤلف)، آن جزء از جامه که بالاتنه را پوشد در جامه های دراز، مقابل پائین تنه و دامن دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 10 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و یک هزار و پانصدگزی جنوب باختری گوش بران واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 140 تن سکنه، آب آنجا از زه آب رود خانه محلی تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
عمل بل گرفتن. (از فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به بل گرفتن شود، جمع واژۀ بلابل. (منتهی الارب). رجوع به بلابل شود، جمع واژۀ بلبل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلبل شود، جمع واژۀ بلبله. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبله شود
عمل بل گرفتن. (از فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به بل گرفتن شود، جَمعِ واژۀ بُلابل. (منتهی الارب). رجوع به بُلابل شود، جَمعِ واژۀ بُلبل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلبل شود، جَمعِ واژۀ بَلبله. (ناظم الاطباء). رجوع به بلبله شود
مملکت گیری کشور ستانی: (ملکشاه... چون... ببلاد عراق آمد خصمی چون قاورد عمش از کرمان با لشکری گران و عدت و آلت فراوان بقصد ملک گیری روی بعراق نهاد) (سلجوقنامه ظهیری. چا. 30)
مملکت گیری کشور ستانی: (ملکشاه... چون... ببلاد عراق آمد خصمی چون قاورد عمش از کرمان با لشکری گران و عدت و آلت فراوان بقصد ملک گیری روی بعراق نهاد) (سلجوقنامه ظهیری. چا. 30)
طرح نقشها بروی موم باین ترتیب که سرتاسر ظرف را موم میگیرند و جای نقشها را خالی میگذارند. آنگاه با رنگهای لعابی آنرا می آلایند و حرارت میدهند . وقتی لعابی که موم پوشانده است خالی ماند موم گیری بپایان میرسد
طرح نقشها بروی موم باین ترتیب که سرتاسر ظرف را موم میگیرند و جای نقشها را خالی میگذارند. آنگاه با رنگهای لعابی آنرا می آلایند و حرارت میدهند . وقتی لعابی که موم پوشانده است خالی ماند موم گیری بپایان میرسد